محمدمهدی مخبری

دلنوشته وخاطرات وقصه های اجتماعی

محمدمهدی مخبری

دلنوشته وخاطرات وقصه های اجتماعی

دلنوشته بهاری اردیبهشت(یکشنبه 1398/2/15):توبه حق الناس راپاک نمیکند

بنام خدایی که شکرگزاریش تسلی دلهاست

دزدی که اموال افراد بسیاری به سرقت برده بودوباعث بدبختی ومرگ بعضی ازمالباختگان شده بودودرامنیه ومحاکم عدل خواهی دروغهابسیارگفته بود،نزدیک شب اول ماه رمضان دگرگون شده وباخدای خودعهدوپیمان بسته که منبعددزدی ودروغگویی راکنارگذاشته وبراه راست ومستقیم متمایل ودرپی روزی حلال کاروتلاش نماید،سحربرای خوردن سحری وروزه گرفتن ازخواب بیدارشد،بعدازصرف سحری وباشنیدن صدای اذان قصدخواندن نمازدرمسجدنموده وراهی مسجدگردید،درصف نمازجماعت صبح نمازراخوانده ودرحال خروج ازمسجد،پیرعارفی راکه چهره نورانی اوهرآدمی رابسمت اومیکشاند،دیدوبای وی ملاقات نمود،پیرروبه اوگفت:من فردادرمسجدشماراخواهم دید،اگرسحربیدارشدی خوابی که خواهی دیدرابخاطربسپارودرمسجدبرایم بازگوکن،دزدتوبه کرده تمام مدت درمسیرخانه به خوابی که خواهددیدوعلت این خواب فکرمیکرد،صبح برای کارازمنزل خارج وتاغروب قبل ازافطاربه خانه بازگشت،شب هم خوابیدتابرای سحری بیدارشود،سحربیداروخواب رابخاطرسپرده ووقت اذان به سوی مسجدعازم شد،بعدازنمازصبح پیرمردعارف بسمت اوآمدوکنارش نشست،وخواب دیده شده راپرسید،اوگفت:شب خواب دیدم گوسفندانی زیاددارم وگله رابرای چریدن درصحرارهانموده بودم وزیرسایه درختی بخواب رفته بودم،که ازصدای زیادگوسفندان بیدارشده ودیدم گرگهابه گله زده وگوسفندان راخفه میکنندوحشام تلف میشوند،وکاریازدستم برنمیاید،وقتی مردم برای کمک رسیدندنه گله ای بود نه گرگی ومن ازترس ازخواب پریدم،علت چیست؟عارف پیرگفت:حق الناس راحتی خدانمیتواندببخشد،توبه ات قبول ولی حق الناس به گردنت میباشد،به سراغ زنده هاکه اموالشان رابه یغمابرده ای وبادروغهایت زندگی هانابودکرده ای رفته وتاحقی به گردنت باشددرزندگی موفق نشده ونخواهی شد،ومردگان رانیزازیادمبروبه قبورآنان رفته وازایشان طلب بخشش وگذشت نما،درغیراینصورت دردنیاوآخرت شرمنده وشرمساروزیان دیده خواهی ماند>م م مخبری یکشنبه ساعت 23:40 مرخه 15/2/1398.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد