محمدمهدی مخبری

دلنوشته وخاطرات وقصه های اجتماعی

محمدمهدی مخبری

دلنوشته وخاطرات وقصه های اجتماعی

باوربهاری شماره دو سال 1393 شمسی: مهربونی وهم زبونی رویای تموم نشدنی آدماست ............

بنام خدا

شب میادازازس سر،ماه وستاره توآسمون نمایون،خورشیدخانوم غروب کرد،جای دیگه کره زمین و،روزکرد،نه ماه ونه خورشید،هیچکدوم ندارنداستراحت،پس چراتونثرماآدماهابه هرزبون زنده دنیا،همش میگن خورشیدغروب کردفردامیگن طلوع کرد ،درصورتیکه خورشیدوماه درکره زمین دوشیفت فعال هستند،ولی ماآدمای نسل پندارساکن کره دوار،ازنظم طبیعت بیخبرگشته اندوازیادیاران بی اطلاع،باران زمین راسیراب میکند،ابرهاراسبک،وخورشیدوماه آسمانی بی حسادت ازاین همه رحمت به مازمینی ها،به کارخودمشغولند،ماهم بی حسادت به هم درکنارهم حفظ وحراست کنیم تاتنهامانده گانمان افسرده وبی انگیزه نگردند،آسمانی ها به مازمینی هالطف داشته وحسادت نمی کنند ،ماهم درزمین زمینی هاراحمایت میکنیم تاتنهاراازتنهایی رهابخشیم،همانگونه که بانو،غریق غم دردریای مواج وپرتلاطم، بیکسی رونجات بخشید،بانومی دانست تاریکی ذهن وافکارغریق ،همانندتونل وحشت شهربازی نیست،محبت هاراتقسیم کنیم تازمینی های خوب باشیم،وهمدیگررامددرسانی کنیم،ماازآسمانی هایادخواهیم گرفت وهوای همدیگررادرزمین خواهیم داشت،این باوربهاری من است،یاعلی مدد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد