محمدمهدی مخبری

دلنوشته وخاطرات وقصه های اجتماعی

محمدمهدی مخبری

دلنوشته وخاطرات وقصه های اجتماعی

یادداشت شصت وچهارم:شاه عبدالعظیم حسنی ع

بنام خدا 

ساعت نیمه شب شنبه 13/3/1391به شاه عبدالعظیم حسنی ع رفتیم،درحیاط صحن،باغ طوطی قبرهای متعددی ازاموات میباشد،شناخت همه آنهامیسرنیست،اماهمه آنهاادمهای رستگاری هستندکه درجوارسه امامزاده دفن شده اند،یکی ازقبرهائی که همیشه ودرهمه حال سرمزارش میروم،قبرعارفی است بنام مرحوم مغفورربانی سیدمحمدرضاحق الیقین معروف به سیدخراسانی ولدمرحوم سیدابوالقاسم،که درپنجاه وهفت سالگی وفات یافته(تاریخ دفن 30/11/1334شمسی)،وروی مزارش این شعرجلوه میکند:

بعدازوفات،تربت ما،درزمین مجوی//////////////درسینه های مردم عارف،مزارماست///////////////

درسرمزارش چندشمع وعودروشن نمودیم،وقسمش دادم به جده سادت حضرت زهرا س ،که گره های مارابازکند،چون نزد خداواهلبیت جایگاه خاصی دارد،توصیه میکنم هروقت شاه عبدالعظیم حسنی ع رفتید/فسرمزاراین عارف فاتحه بخوانید،وحاجت خواسته ،که انشاءالله حاجت رواشوید،حال ادامه قصه تاکسیران رابخوانید:

تاکسیران جدیدقصه ماصبح شده وبابنز170تاکسی خودویژه فرودگاه مهرآباد،به سوی فرودگاه درراه میباشد،به محل کارمیرسداولین تریپ کاریش مسافری است که ازاهوازآمده ومقصدش ناصرخسرو،مسافرخانه شمس العماره است،سوارماشین وی میشود،بعدازسلام به تاکسیران قصه ما،ازاوسئوال میکنداین عکس جلوی داشبوردمال چه کسی است؟تاکسیران میگوید:عکس مرحوم دوستم راننده تاکسی است که بتازگی مرده،تصادف کردومرد،مسافرمیگوید:خدابیامرزدتش،معلومه آدم خوبی بوده؟تاکسیران میگوید:بله خیلی خیرخواه وآدم درستی بود،تعجبم چراآدمهای خوب راخدازودمیبرد؟مسافرمیگوید:خداباغبانی است که گلهای خوب راجداکرده وتاخراب نشده میبرتشان،وحسرت نبودنشان رادردل مامیگذارد،ادامه میدهد:وظیفه ماآدمهای باقی دراینست،که ازخانواده هایشان،خبرداشته باشیم،خداکمک میکنه،ولیاقت خدمتگزاری به بنده هایش راهم به همه کس نمیدهد،ازخدابخواهیم حالاکه ماهستیم لیاقت خدمتگزاری رابمابدهد،زن وبچه هم داشت؟تاکسیران میگوید:بله،خانمش لال بودتازه درشاه عبدالعظیم حسنی ع شفاگرفته بود،بچه دارهم نمیشدند،دختربچه ای راازپرورشگاه آورده بودندکه حالابزرگ هم شده،خداکمکشون کنه خیلی سخته،مسافرمیگوید:نه سخت هم نیست ،کمکشون هم میکنه ،اینقدرعارف بوده که خدادرشاه عبدالعظیم حسنی ع زنش راشفاداده،حتماهم خودش وهم خانمش نظرکرده هستند،وای برحال پریشان ماکه هیچ عمل خوبی نداشته ایم،میشه منواول ببری شاه عبدالعظیم حسنی ع بعدبریم مسافرخونه؟تاکسیران :چشم ،اول میریم زیارت ،بعدمیریم مسافرخانه،راستی شماچیکاره هستید؟مسافرمیگوید:من یک مخلوق بدخداهستم،که شغلم قبلادزدی بوده،سالهاست توبه کرده وبه خیاطی مشغولم،خوشحالم توبه کردم ،وآدم شده ام،باعث آدم شدنم هم سیدخراسانی است،که درحیاط باغ طوطی شاه عبدالعظیم حسنی ع مدفون میباشد،الان حدود16 سال میشه مرحوم شده ومن مریدش هستم ،نوزده سال پیش باایشان آشناشدم ومراازدزدی منع کرد،خداسیدمحمدرضاحق الیقین رابیامرزد،تاکسیران میگوید:ایشان دیگرکیست؟مسافر:همان سیدخراسانی است که نام اصلی اش سیدمحمدرضا حق الیقین است،خب نپرسیدی که چرایکدفعه تصمیم گرفتم بریم شاه عبدالعظیم حسنی ع،تاکسیران:جسارت نمیکنم ،برای چکاری آمده بودیدتهران؟مسافرمیگوید:برای زیارت شاه عبدالعظیم حسنی ع وعرض ارادت به ساحت سیدخراسانی،اماهمیشه اول به مسافرخانه میروم بعدوسائلم رادراطاق مسافرخانه میگزارم،غسل زیارت میکنم بعدمیرم،چون زیارت این امامزاده عین ثواب زیارت کربلا رادارد،چون شماراجع به شفازن دوست مرحومتان گفتید،ناگهان واجب شدتامحضرآقارفته وتشکرخاصه نمایم،خداخیرت بده که ماروعارف راه نمودی،تاکسیران میگوید:خواهش میکنم،شماخودتان خوبیدکه زیارت راهم نصیب مانمودید،مسافروتاکسیران قصه مابه مقصدرسیدند،زیارت شاه عبدالعظیم حسنی ع،وامامزاده طاهر ع ،وامامزاده حمزه ع وقبرسیدخراسانی رفته وپس ازیکساعت زیارت ودعابسمت مسافرخانه رفته ومسافرراپیاده ومجددابسمت فرودگاه رفت.این قصه ادامه دارد................

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد