محمدمهدی مخبری

دلنوشته وخاطرات وقصه های اجتماعی

محمدمهدی مخبری

دلنوشته وخاطرات وقصه های اجتماعی

دلنوشته بهاری اردیبهشتی:اودروغ میگویددایی وخانواده قبول میکنند

بنام خدایی که شکرگزاریش تسلی دلهاست 
ازکجابه کجاخواهیم رفت؟!وقتی طفل هستیم دربغل مادروپدروعزیزان خانواده بزرگ وتربیت میشویم،وقتی دردوران تحصیلی ابتدایی به دبستان میرویم ،مدرسه بامدیروناظم ومعلم ودوستان دانش آموزمان درتربیت وآموزشمان نقش خودرانشان میدهند،دردوران متوسطه راهنمایی ودبیرستان به کانون دبیران وهمکلاسیهاوسپس خانواده شکل تربیتی رابخودمیگیریم خوب یابد،دراین دوران دروغگویی ودوری ازحقیقت گویی به خانواده وراه کج رفتن رابعضی میاموزند،بررسی مادراین خصوص نسبت به فردی است که این راه راگزینش وراهروی میکند،اصطلاحآدرس میخواندوقصدورودبه دانشگاه راداردولی بااستمراروتقویت خطاهاودروغگوییها وپنهان کاری آنهاازخانواده،وارددانشگاه میشودوبرای تکراخطاهاتازه کارت عابربانک مادربزرگ خودراسرقت نموده وازآن پول برداشت میکندتابرای هم دانشگاهیش موبایلی بخردوتازه ازکلیدمنزل مادربزرگ یدک ساخته ودرنبودآن مهمانی های دونفره برگزارمیکندوحتی درپارکینگ منزل خودودوستان پسرش،دانشگاه تمام میشودوبازاین راه خطا ودروغگویی وکج روی ادامه یافته تازه خیانت کردن رامیاموزد،درسال 1390 واردشرکتی میشودکه به مدیرآن ابرازعلاقه کاذب برای تآمین مالی بیشترهمراچاشنی دروغ وتزویزسوءاستفاده مینمایدتادوسال بعد که براساس تماسی رسواوارتباطش باکارمندی لومیرود،واخراج میشود،درصددبرآمده تاهمراه برادرمدیرراقانع نماید،بااقراربه خطاهاوخیانتهای گذشته دردوران نوجوانی ودانشگاه مکتوب تعهدمیسپاردتادیگرخطانکند،ولی به سرکارخوانده نمیشودومدیروی رادرمنزل موردحمایت قرارمیدهد وتوسطداییش ازمحلی درپایین شهربه آپارتمانی  درغرب تهران رهنی بامادرویک برادرش  جابجامیگرددوتابهمن 97 ازحمایت ماهیانه مدیر وخریدهای البس وطلا وغیره بهره مندبودتابازدربهمن ماه بافردی ازمحل قدیم درپایین شهرارتباط برقرارنموده ودراسفندماه درخانه پسراتفاقی مجددرخ میدهدواین ارتباط همچنان ازمدیرپنهان شده تامدیرتخلف وخیانت راکشف وبااسنادمتقن برای خانواده ودایی ارسال میکند،جالب است این فردبادروغ به خانواده ودایی ارتباطش راباپسرمحله قدیمی انکاروعلت راراندن مدیربااین دروغ معرفی میکند،نه داییش ونه خانواده اش تاامروزبه حقیقت خیانت پی نبرده ونخواهندبردچون مثل کبک سرخودرادربرف فربرده اند،عاقبت این دروغگویی وکج روی وپنهان کاری وخیانت آموخته دوران نوجوانی وجوانی این فردراازسعادت دوری ازخطا وگناه دورمیسازد ودرمسیرادامه تخلف وخطاهای بزرگترودروغگویی بیشترقرارمیدهد،که خدابه دادش برسدوازخانواده وداییش که مسامحه کاری وسهل انگاری و نادانی وناآگاهی درکشف حقیقت نمودندخدانگذردکه نخواهدگذشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد