محمدمهدی مخبری

دلنوشته وخاطرات وقصه های اجتماعی

محمدمهدی مخبری

دلنوشته وخاطرات وقصه های اجتماعی

دلنوشته بهاری اردیبهشت:نامه ای به دوستی که امروز نیست

بنام خدایی که شکرگزاریش تسلی دلهاست

انگاراین نامه رادرزمانی مینویسم که فضاهای مجازی وموبایلهای این زمان وجودندارد،تنهاراه خبررسانی ارسال نامه است،البته خواننده خاص نامه همین الان درتلگرام تکس فرستاد،(ممنون ازنامه ودلنوشته آقای مخبری دوست بزرگوارم)،من هم ممنونم که هنوزشمامرادوست خودمیدانیدوهنوزنامه رانفرستاده تشکرنمودید،القصه ونامه:سلام دوست فراموش شده ایام دلتنگی هایم،روزهایی که ازفرط تنهایی وناعدالتی روزگارعرصه زندگی برایمان سخت وناهنجارمیگذشت،ایامی که بایارولی بی یارسرمی شد،بیاددارم درمهمانی که مخصوص ماتدارک دیده شده بود میزبان توراهمانندیک آس دربازی ورق برای دوستم ،وآشنایی بااودعوت نموده بود،توواردشدی ومن بی توجه به وجودمیزبان ومهمانان خودی همانند شیری دربیشه به شکارتوآهوی زیباصورت کمین نمودم،تااین شکارنصیب دیگرشیران بیشه مهمانی نگردد،ودرتمام مدت بانگاه ترادنبال میکردم،لحظه ای که باتودرحال رقص تنهاصحبت میکردم بخودبالیدم که گام اول برداشته شده،گام دوم لحظه ای بودکه بیرون ازتلفن موبایل برای دوستم بتوپیشنهادنمودم وتوردکردی،تاصبح درپوست خودنمی گنجیدم،گام سوم فردای مهمانی سرمیزناهاربودکه میزبان زنگ زد وگفت توبه ایشان گفته ای که من زنگ زده ام،منهم گفتم تقصیرکسی نیست حتی تو،من زنگ زدم ودلم خواسته زنگ بزنم،این آخرین تماس میزبان بامن ومن بااوبود،وترابخاطراینکه موردعداوت ودشمنی آن قرانگیری رهاکردم وحتی یکبارهم تماس نگرفتم،تاروزی که مطلبی درتانگو نوشتم وتوبعدازماههارخ ظاهرنمودی،کلی شادومسروربودم،گویاتنهایی وغمها رافراموش کرده باشم شروع به معاقشه باتونمودم ازراهی دورازشمال،واین گام چهارم بعدازماههاباگام پنجم وآمدن توبه شمال تکمیل شد،یافتن ورسیدن بتوتجسم زیبایی بودکه هیچگاه آنراازیادنبرده ونمیبرم،باتوتنهایی وغمهافراموش گردید،دوری نپاییدکه توومن که مابودیم بازمن وتو شدیم،دوری ازهم راگزیده وبه لاک تنهایی خودبازگشت نمودیم،هیچگاه صبوری واحترام گذاری درایام خوشباهم بودن رافراموش نکرده ونخواهم نمود،ذره ای ازتوبدبه دل راه نداده وازدروغهای نگفته ات هرگزمعذب نگردیدم،توصادقانه وباعشق درکنار من بدترین روزهای خودراتجربه نمودی،ومن هرگزنتوانستم دوست خوبی برایت باشم،امروزکه این نامه رامینویسم مدتهاست تنهایی راتجربه وحس میکنم ،امانمیخواهم تووزندگی آرامت رامختل نمایم،پس تقاضاودرخواستی ازتونداشته وندارم وبخاطرخاطراتم این نامه رانگارش نمودم،امیدوارم همیشه سالم وتندرست وموفق درامورجاریه بوده وباشی،هم اکنون که عکست رادیدم خاطرات رادوباره درذهن مرورکردم وبه یادت چای دمنوششششششش مینوششششم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد